باران که می بارد زمین پر میشود از عطر حضور تو و خیالت بار دیگر به سرم
می زند زیبا نیست پاییز باشد باران بی امان ببارد و تو را ببینم که آنسوی خیابان
در انتظارم ایستاده ای همه جا می توان بوی تو را احساس کرد حتی خیابانی که
هرگز قدم نزده ایم
:: برچسبها:
دلنوشته فراق,
|